«آنها چشم سوی خدا داشتند»
کتاب «آنها چشم سوی خدا داشتند» نوشته زورا نیل هرستون، نویسنده شهیر آمریکایی با مقدمه زیدی اسمیت نویسنده بریتانیایی و ترجمه امیرحامد دولتآبادیفراهانی منتشر شد.
به گزارش بهار جاودانه، این رمان با شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۹۸ هزار تومان در نشر نقش جهان روانه بازار کتاب شده است.
در معرفی این رمان میخوانیم: زورا نیل هرستون (۱۹۶۰-۱۸۹۱) آنطور که تونی موریسون نویسنده سیاهپوست برنده نوبل ادبیات میگوید یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم، و به نوشتهی ایندیپندنت، یکی از ده نویسندهی بزرگ آفریقاییتبارِ آمریکایی است که بیشترین خواننده را در تاریخ ادبیات سیاهان داشته است.
زورا نیل هرستون را بیشتر برای رمان «آنها چشم سوی خدا داشتند» میشناسند. این رمان در سال ۱۹۳۷ منتشر شد و امروزه از آن بهعنوان شاهکارِ هرستون، و یکی از مهمترین و پُرخوانندهترین آثارِ کلاسیکِ ادبیاتِ آفریقایی-آمریکایی یاد میکنند؛ تاجاییکه آلیس واکر نویسنده برنده جایزه پولیتزر، در ستایش آن گفته است: «هیچ کتابی الهامبخشتر و مهمتر از این رمان برای من نبوده است.»
«آنها چشم سوی خدا داشتند» از زمان انتشارش تا امروز، در طول سالهای متمادی، به فهرستهای مختلف کتابهای برگزیده راه یافته است. از جمله، در سال ۲۰۱۹ بیبیسی آن را پنجمین کتابِ «الهامبخشِ جهان» از فهرستِ صدتاییِ «کتابهایی که جهان را شکل دادهاند» معرفی کرد، و واشنگتنپُست آن را چهلوسومین رمانِ بزرگِ همهی اعصار، مجلهی تایم آن را در فهرستِ صد رمانِ بزرگِ قرنِ بیستمِ خود قرار داد و دانشگاه آکسفورد آن را دهمین کتابِ بزرگِ آمریکاییِ همه اعصار انتخاب کرد.
همچنین ایندیپندنت آن را یکی از ده اثر مهمی که زنان نوشتهاند برگزید و گودریدز هم آن را نخستین کتاب از فهرست صد کتاب زنان سیاهپوستی که باید خواند، دانست.
«آنها چشم سوی خدا داشتند» یک داستان عاشقانه ماندگار از اهالیِ جنوبِ آمریکا است که با هوش، زیبایی و خردیِ بیریا لبریز شده است؛ داستان از زبانِ فریبنده زنِ سیاهپوستِ مستقلی بهنامِ جنی کرافورد روایت میشود که نمیپذیرد تا در غم و اندوه، تلخیِ مدام، ترس یا رویاهای احمقانه رومانتیک زندگی کند؛ او در سراسرِ رمان درحالِ تلاش برای یافتنِ هدفِ غاییِ زندگی است…
در بخشی از کتاب میخوانیم: جنی در بازماندهی روزهای پیش از رفتنش به خانه لوگان کیلیکس که همهاش حرف از شصت جریب زمینش بود، خودش را مدام مورد بازخواست قرار میداد. مدام با حالت سرگردان و پرسشگرانه پیش درخت گلابی میرفت و بازمیگشت. درنهایت، فارغ از حرفهای مادربزرگ و حدس و گمانهای خودش، مایهی تسلیخاطری از برای خود یافت. بلی، او پس از ازدواج بدون شک عاشق لوگان خواهد شد. جنی میدانست که به هیچ وجه چنین چیزی رخ نخواهد داد، اما مادربزرگ و بقیه اطرافیانش چنین میگفتند؛ پس حتما همینطور میشد. مردها و زنها همیشه به یکدیگر عشق ورزیدهاند و این خود معنای ازدواج است. جنی از این فکر احساس شادمانی میکرد؛ چون اینگونه دیگر ازدواج، آن شِمای ویرانگر و فاسدش را از دست میداد. او دیگر تنها نخواهد بود…
پایان خبر بهار جاودانه
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "«آنها چشم سوی خدا داشتند»" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "«آنها چشم سوی خدا داشتند»"، کلیک کنید.