فسخ نکاح به دلیل بیماری | راهنمای جامع شرایط و قوانین

فسخ نکاح به دلیل بیماری | راهنمای جامع شرایط و قوانین

فسخ نکاح به دلیل بیماری

مواجهه با بیماری در زندگی مشترک می تواند پیچیدگی های فراوانی را به همراه داشته باشد؛ نه تنها از جنبه های عاطفی و انسانی، بلکه از منظر حقوقی نیز چالش های خاص خود را دارد. در شرایطی که یکی از طرفین عقد نکاح به بیماری خاصی مبتلا باشد، این سؤال مطرح می شود که آیا این وضعیت می تواند منجر به فسخ نکاح گردد یا خیر. این مقاله به بررسی جامع و دقیق فسخ نکاح به دلیل بیماری می پردازد تا راهنمایی کامل و روشنی برای افراد در مواجهه با این مسئله ارائه دهد.

زندگی زناشویی بر پایه سلامت جسم و روان بنا می شود و وجود برخی بیماری ها می تواند اساس این پیمان را متزلزل سازد. از دیرباز، قانون گذار در ایران به این موضوع توجه داشته و در مواد مختلفی از قانون مدنی، شرایطی را برای فسخ نکاح به دلیل وجود عیوب و بیماری های خاص پیش بینی کرده است. درک صحیح از این شرایط و تفاوت های آن با طلاق، برای هر فردی که در آستانه ازدواج است یا با چنین وضعیتی در زندگی مشترک خود روبه رو شده، حیاتی است. این پیچیدگی ها، لزوم آگاهی از تمامی ابعاد حقوقی و قانونی این موضوع را برجسته می سازد تا افراد بتوانند با دیدی روشن و بر اساس قوانین جاری، تصمیمات درست و آگاهانه ای اتخاذ کنند.

فسخ نکاح چیست و چه تفاوتی با طلاق دارد؟

قبل از ورود به جزئیات بیماری هایی که می توانند منجر به فسخ نکاح شوند، لازم است ابتدا مفهوم فسخ نکاح را تعریف کرده و تفاوت های آن را با طلاق، که از راه های دیگر انحلال عقد نکاح است، روشن ساخت. در نظام حقوقی ایران، این دو مفهوم دارای ماهیت و آثار حقوقی متفاوتی هستند که آگاهی از آن ها برای هر متقاضی یا فرد درگیر با این مسائل، ضروری است.

تعریف فسخ نکاح

فسخ نکاح به معنای برهم خوردن عقد ازدواج از ابتدا است. این برهم خوردن، غالباً به دلیل وجود یک عیب یا نقص مشخص و قانونی در یکی از طرفین عقد در زمان انعقاد عقد صورت می گیرد. به عبارت دیگر، عقد نکاحی که به دلیل وجود این عیوب، از همان ابتدا دارای خلل بوده، از طریق فسخ، اعتبار خود را از دست می دهد. حق فسخ، نوعی خیار فسخ است که به یکی از زوجین یا هر دو، بر اساس شرایط قانونی، این امکان را می دهد که به صورت یک جانبه، عقد را منحل کند. این اقدام، برخلاف طلاق، نیازمند تشریفات خاص طلاق از جمله صیغه طلاق و رعایت شرایط آن نیست.

تعریف طلاق

در مقابل فسخ نکاح، طلاق عبارت است از انحلال عقد نکاح صحیح و لازمی که پس از انعقاد آن، به اراده مرد یا به حکم دادگاه صورت می گیرد. طلاق معمولاً به دلایلی غیر از وجود عیوب ذاتی در زمان عقد رخ می دهد؛ دلایلی مانند عدم تفاهم، سوء معاشرت، اعتیاد، ترک زندگی مشترک و موارد مشابه که در طول زندگی زناشویی پدیدار می شوند. طلاق فرآیند حقوقی مشخصی دارد و مستلزم رعایت تشریفات خاصی مانند ثبت در دفتر رسمی طلاق و جاری شدن صیغه طلاق با حضور شهود عادل است.

تفاوت های اساسی فسخ نکاح و طلاق

برای درک بهتر این دو مفهوم، می توان تفاوت های کلیدی آن ها را در قالب یک جدول مقایسه ای مشاهده کرد:

ویژگی فسخ نکاح طلاق
مبنای انحلال وجود عیب یا نقص قانونی در زمان عقد اراده مرد یا حکم دادگاه به دلیل وقوع مشکل در طول زندگی مشترک
زمان وقوع عیب/مشکل اکثراً قبل از عقد (استثنائاً برخی عیوب بعد از عقد) در هر زمان پس از عقد
نیاز به تشریفات ساده تر؛ نیازمند اثبات عیب و اعمال حق فسخ در دادگاه پیچیده تر؛ نیازمند صیغه طلاق، ثبت رسمی، گواهی عدم امکان سازش و …
حقوق مالی زن (مهریه) قاعدتاً عدم تعلق مهریه قبل از نزدیکی (به جز عنن نصف مهریه)؛ تمام مهریه بعد از نزدیکی تمام مهریه در هر صورت، مگر اینکه زن با آن مصالحه کند
عده عدة فسخ، همان عده طلاق است، اما اگر فسخ قبل از نزدیکی باشد، عده لازم نیست. در صورت نزدیکی، همیشه عده طلاق (سه طُهر) وجود دارد.
رجوع امکان رجوع وجود ندارد، چون عقد از ابتدا منحل شده است. در طلاق رجعی، امکان رجوع مرد در دوران عده وجود دارد.

فهم این تفاوت ها حائز اهمیت است، زیرا آثار حقوقی هر یک، به ویژه در خصوص مهریه و امکان رجوع، می تواند کاملاً متفاوت باشد. انتخاب مسیر صحیح، اعم از فسخ یا طلاق، نیازمند آگاهی عمیق از شرایط قانونی و مشاوره با متخصصین حقوقی است.

شرایط عمومی اعمال حق فسخ به دلیل بیماری

اعمال حق فسخ نکاح به دلیل بیماری، مانند هر حق حقوقی دیگری، مستلزم وجود شرایط خاصی است که قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران آن ها را تعیین کرده است. این شرایط، حدود و ثغور اعمال این حق را مشخص می کنند و رعایت آن ها برای هر فردی که قصد استفاده از این حق را دارد، الزامی است.

مبنای قانونی حق فسخ

حق فسخ نکاح به دلیل عیوب و بیماری ها، در مواد ۱۱۲۲ تا ۱۱۲۶ و ۱۱۳۱ قانون مدنی بیان شده است. این مواد، فهرست دقیقی از عیوب را برای زن و مرد مشخص کرده و شرایط اعمال این حق را تبیین می کنند. این قوانین، چارچوب اصلی را برای رسیدگی به پرونده های فسخ نکاح در دادگاه های خانواده فراهم می آورند.

وجود عیب در حین عقد: قاعده کلی و استثنائات

قاعده کلی و اساسی برای ایجاد حق فسخ به دلیل بیماری، این است که عیب یا بیماری موجِب فسخ، باید در زمان انعقاد عقد نکاح وجود داشته باشد. این بدان معناست که اگر بیماری پس از عقد و در طول زندگی مشترک حادث شود، معمولاً حق فسخ را ایجاد نمی کند. برای مثال، اگر زنی پس از ازدواج نابینا شود، مرد حق فسخ نکاح را نخواهد داشت، زیرا نابینایی در زمان عقد وجود نداشته است.

قاعده کلی برای ایجاد حق فسخ به دلیل بیماری این است که عیب باید در زمان انعقاد عقد نکاح وجود داشته باشد، مگر در موارد استثنائی جنون و عنن در مرد.

اما این قاعده، دو استثنای مهم دارد که در ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی به آن اشاره شده است: «جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.» این استثنا نشان می دهد که قانون گذار برای زن، در خصوص دو عیب مشخص در مرد (جنون و عنن)، حتی اگر پس از عقد نیز پدید آیند، حق فسخ را در نظر گرفته است.

جهل طرفین به عیب

شرط دیگری که برای اعمال حق فسخ لازم است، این است که طرف متقاضی فسخ، در زمان عقد نکاح، از وجود عیب در طرف مقابل بی اطلاع باشد. به عبارت دیگر، اگر فردی با علم و آگاهی کامل به وجود بیماری یا عیب در همسر خود، با او ازدواج کند، پس از آن دیگر نمی تواند به استناد همان عیب، درخواست فسخ نکاح را مطرح کند. زیرا فرض بر این است که با علم به این موضوع، به این زندگی رضایت داده است. این اصل در ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی بیان شده است: «هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.»

فوری بودن اعمال حق فسخ (ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی)

مهم ترین شرط برای اعمال حق فسخ، مسئله «فوریت» است که در ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی به صراحت ذکر شده است: «خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند، حق او ساقط می شود به شرط علم به حق فسخ و فوریت آن.»

معنای فوریت و مهلت عرفی

فوریت به معنای این است که فرد به محض اطلاع از وجود عیب و آگاهی از حق فسخ خود، باید بدون فوت وقت و تأخیر غیرموجه، نسبت به اعمال آن اقدام کند. این مهلت، یک مهلت عرفی است و قانون مدت زمان مشخصی را تعیین نکرده است. بنابراین، تشخیص «فوری بودن» یا «تأخیر غیرموجه»، به عهده قاضی و با توجه به اوضاع و احوال هر پرونده خواهد بود. در عمل، معمولاً تأخیر چند ماهه یا حتی چند هفته ای، می تواند به منزله سقوط حق فسخ تلقی شود.

آثار عدم اعمال فوریت

اگر فردی که حق فسخ برای او ایجاد شده است، پس از اطلاع از عیب و حق فسخ خود، در اعمال آن تعلل کند و این تعلل، از نظر عرفی غیرموجه تلقی شود، حق فسخ او ساقط می شود. در این صورت، دیگر نمی تواند به استناد آن عیب، تقاضای فسخ نکاح را مطرح کند و برای انحلال نکاح باید به سراغ سایر راه های قانونی مانند طلاق برود که شرایط و آثار حقوقی متفاوتی دارد.

چگونه فوریت اعمال حق فسخ ثابت می شود؟

اثبات اینکه فرد متقاضی فسخ، به محض اطلاع از عیب و حق فسخ، اقدام کرده است، بر عهده اوست. این اثبات می تواند از طریق تاریخ مکاتبات، تاریخ مراجعه به مراجع قضایی، یا شهادت شهود صورت گیرد. دادگاه با در نظر گرفتن تمام جوانب، تصمیم گیری خواهد کرد که آیا حق فسخ به فوریت اعمال شده است یا خیر. این نکته به خصوص برای فردی که با چالش بیماری همسرش مواجه شده، از اهمیت بسزایی برخوردار است تا مبادا به دلیل تأخیر، حق قانونی خود را از دست بدهد.

عیوب موجب حق فسخ در مرد (ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی)

قانون مدنی ایران، در ماده ۱۱۲۲، سه عیب اصلی را در مرد برمی شمرد که در صورت وجود آن ها، برای زن حق فسخ نکاح ایجاد می شود. این عیوب به طور مستقیم به توانایی زناشویی مرد مرتبط هستند و تأثیر قابل توجهی بر بنیان زندگی مشترک دارند.

عیوب ذیل در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:

۱. خِصاء

خصاء به معنای اخته بودن مرد است، یعنی عدم توانایی تولید مثل به دلیل از دست دادن بیضه ها یا عقیم بودن. این وضعیت به طور طبیعی توانایی مرد در ایفای نقش زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر در زمان عقد، مرد دچار این عیب بوده و زن از آن بی اطلاع باشد، زن حق فسخ نکاح را خواهد داشت.

۲. عَنَن

عنن به معنای ناتوانی جنسی مرد است به طوری که قادر به نزدیکی با زن نباشد. نکته مهم در خصوص این عیب این است که حق فسخ برای زن تنها «به شرط اینکه ولو یک بار عمل زناشویی را انجام نداده باشد» ایجاد می شود. یعنی اگر مرد حتی برای یک بار هم که شده، توانایی نزدیکی را داشته باشد، حق فسخ به دلیل عنن از بین می رود. عنن باید مستمر و دائمی باشد و ناتوانی های جنسی موقت یا قابل درمان، معمولاً موجب حق فسخ نمی شوند. این بیماری باید در حدی باشد که فرد را از انجام عمل زناشویی به طور کامل محروم کند و تأیید این موضوع غالباً نیازمند نظر کارشناسی پزشکی قانونی است.

۳. مقطوع بودن آلت تناسلی

مقطوع بودن آلت تناسلی، اگر «به اندازه ای باشد که قادر به عمل زناشویی نباشد»، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. معیار این ناتوانی، عدم امکان برقراری ارتباط زناشویی است و نه صرفاً نقص عضو. همانند عنن، تشخیص این امر نیز معمولاً با ارجاع به پزشکی قانونی صورت می گیرد تا میزان و شدت این نقص و تأثیر آن بر توانایی زناشویی مرد مشخص شود.

جنون و عنن حادث در مرد (ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی)

همان طور که پیش تر ذکر شد، ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی یک استثنای مهم را برای قاعده کلی وجود عیب در حین عقد مقرر می کند: «جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.» این بدان معناست که اگر مردی پس از عقد ازدواج دچار جنون (دیوانگی) شود یا پس از مدتی که توانایی زناشویی داشته، به عنن مبتلا گردد، زن حق فسخ نکاح را خواهد داشت. این استثنا، نشان از حمایت ویژه قانون گذار از حقوق زن در شرایطی خاص است، زیرا جنون و عنن می توانند زندگی مشترک را به شدت تحت تأثیر قرار دهند و ادامه آن را برای زن دشوار سازند.

عیوب موجب حق فسخ در زن (ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی)

قانون مدنی ایران، در ماده ۱۱۲۳، شش عیب را در زن برشمرده است که در صورت وجود آن ها، برای مرد حق فسخ نکاح ایجاد می شود. این عیوب نیز مانند موارد مربوط به مرد، به طور خاص به شرایط جسمانی و قابلیت ایفای نقش زناشویی و سلامت زن مرتبط هستند. برای ایجاد حق فسخ برای مرد، این عیوب باید در زمان عقد وجود داشته باشند و مرد از آن ها بی خبر بوده باشد.

عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود:

۱. قَرَن

قرن، به معنای استخوانی است که در فرج زن رشد کرده و مانع از نزدیکی می شود. این عیب، توانایی برقراری رابطه زناشویی را به طور کامل از بین می برد و در صورت اثبات وجود آن در زمان عقد، برای مرد حق فسخ ایجاد می کند.

۲. جُذام

جذام، همان بیماری «خوره» است که یک بیماری عفونی مزمن است و می تواند منجر به تغییر شکل های شدید در پوست، اعصاب و سایر اعضای بدن شود. به دلیل ماهیت این بیماری و عوارض جسمی و روانی آن، قانون گذار آن را از عیوب موجب حق فسخ برای مرد قرار داده است.

۳. بَرَص

برص یا «ویتیلیگو» یک بیماری پوستی است که در آن لکه های سفید رنگ در قسمت های مختلف بدن ظاهر می شود. اگرچه امروزه این بیماری از نظر پزشکی ماهیت خطرناکی ندارد، اما در زمان تدوین قانون مدنی، به دلیل باورهای اجتماعی و احتمال سرایت، از عیوب موجبه فسخ تلقی شده است.

۴. اِفضاء

افضاء به حالتی گفته می شود که پرده بکارت و دهانه واژن زن به گونه ای آسیب دیده باشد که مجرای ادرار و مدفوع یکی شده یا باز شده باشند. این وضعیت معمولاً به دلیل ضربه یا آسیب شدید ایجاد می شود و می تواند پیامدهای جدی برای سلامت و زندگی زناشویی زن داشته باشد. اگر این عیب در زمان عقد وجود داشته باشد و مرد از آن بی اطلاع باشد، حق فسخ برای او ایجاد می شود.

۵. زمین گیری

زمین گیری به معنای ناتوانی کامل یا تقریباً کامل زن از حرکت و زندگی عادی است به طوری که نیازمند مراقبت مداوم باشد. این وضعیت باید به حدی باشد که زن قادر به انجام فعالیت های روزمره و ایفای وظایف زناشویی نباشد. تشخیص این عیب نیز معمولاً با نظر پزشک و کارشناس انجام می شود.

۶. نابینایی از هر دو چشم

نابینایی کامل از هر دو چشم نیز از جمله عیوبی است که برای مرد حق فسخ نکاح را ایجاد می کند. این ناتوانی باید در زمان عقد وجود داشته باشد و مرد از آن بی اطلاع باشد. اهمیت بینایی در زندگی روزمره و تأثیر آن بر زندگی مشترک، دلیل اصلی گنجاندن این عیب در فهرست عیوب موجبه فسخ است.

تأکید: لزوم وجود این عیوب در حین عقد برای زن

نکته بسیار مهم و تفاوتی اساسی با برخی موارد در مرد، این است که تمامی عیوب ذکر شده برای زن (قرن، جذام، برص، افضاء، زمین گیری، نابینایی از هر دو چشم) الزاماً باید در زمان انعقاد عقد نکاح وجود داشته باشند. اگر هر یک از این بیماری ها پس از عقد و در طول زندگی مشترک برای زن حادث شود، مرد حق فسخ نکاح را نخواهد داشت. این قاعده در ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی به صراحت آمده است: «عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.»

این تفاوت نشان دهنده رویکرد قانون گذار در حمایت از حقوق زوجین است؛ در حالی که برای زن در مورد جنون و عنن مرد، حق فسخ حتی پس از عقد نیز محفوظ است، برای مرد در خصوص عیوب زن، این حق محدود به زمان عقد است. این تفاوت در تدوین قوانین، حاکی از ملاحظات خاص قانون گذار در قبال هر یک از زوجین است.

تکلیف مهریه در فسخ نکاح به دلیل بیماری (ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی)

یکی از مهم ترین آثار حقوقی فسخ نکاح، تعیین تکلیف مهریه زن است. نحوه پرداخت مهریه در فسخ نکاح، با طلاق تفاوت های اساسی دارد و این تفاوت، می تواند برای زن و مرد، از اهمیت مالی بالایی برخوردار باشد. ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی، تکلیف مهریه را در صورت فسخ نکاح روشن کرده است.

قاعده کلی: عدم تعلق مهریه در فسخ قبل از نزدیکی

اصل کلی و اولیه در خصوص مهریه در فسخ نکاح این است که «هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود، زن حق مهر ندارد.» این بدان معناست که اگر به هر دلیلی، عقد نکاح قبل از وقوع اولین رابطه زناشویی میان زوجین فسخ شود (مثلاً به دلیل کشف یکی از عیوب قانونی)، زن هیچ گونه مهریه ای دریافت نخواهد کرد. فلسفه این حکم این است که مهریه در حقوق اسلامی، در قبال تمکین و برقراری رابطه زناشویی پرداخت می شود و قبل از آن، با فسخ عقد، حقی برای زن ایجاد نمی شود.

استثناء عنن: تعلق نصف مهریه در صورت فسخ به دلیل عنن (قبل از نزدیکی)

ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی برای قاعده فوق، یک استثنای بسیار مهم قائل شده است: «مگر در صورتی که موجب فسخ عنن باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح زن مستحق دریافت نصف مهر است.» این استثنا، تنها مربوط به حالتی است که عقد نکاح به دلیل عیب «عنن» در مرد (ناتوانی جنسی مرد که حتی یک بار نیز نزدیکی صورت نگرفته باشد) فسخ شود. در این وضعیت، اگرچه نزدیکی اتفاق نیفتاده است، اما به دلیل نقص ذاتی در مرد که مانع از تحقق هدف اصلی ازدواج شده، قانون گذار حق دریافت نصف مهریه را برای زن در نظر گرفته است. این استثنا، نشان دهنده حمایت ویژه از حقوق زن در مواجهه با ناتوانی خاص مرد است.

بعد از نزدیکی: تعلق تمام مهریه در فسخ پس از نزدیکی

در صورتی که عقد نکاح پس از وقوع اولین نزدیکی میان زوجین فسخ شود (حتی اگر فسخ به دلیل یکی از عیوب قانونی باشد)، زن مستحق دریافت تمام مهریه تعیین شده است. در این حالت، تفاوتی میان نوع عیب وجود ندارد و صرف وقوع نزدیکی، تمام مهریه را برای زن محقق می سازد. به عبارت دیگر، با اولین نزدیکی، مهریه بر ذمه مرد مستقر شده و حتی با فسخ نکاح نیز، او ملزم به پرداخت تمام آن خواهد بود.

سایر حقوق مالی زن (نفقه، اجرت المثل، نحله)

علاوه بر مهریه، در صورت فسخ نکاح، ممکن است سایر حقوق مالی زن نیز مطرح شود. نفقه زن در دوران زندگی مشترک و تا زمان فسخ عقد، به قوت خود باقی است و مرد موظف به پرداخت آن است. اما پس از فسخ، زن حق نفقه ای نخواهد داشت. در خصوص اجرت المثل و نحله، این موارد بیشتر در طلاق مطرح می شوند و در فسخ نکاح، معمولاً موضوعیت کمتری پیدا می کنند، مگر اینکه دادگاه با توجه به اوضاع و احوال خاص پرونده، رأی دیگری صادر کند.

توجه به این نکات در خصوص مهریه، برای هر دو طرف عقد، به ویژه زن، حیاتی است تا از حقوق مالی خود آگاه باشند و در صورت لزوم، با مشاوره وکیل متخصص، بهترین اقدام را انجام دهند.

بیماری های پنهان شده قبل از ازدواج (تدلیس) و حق فسخ (ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی)

یکی از مهم ترین مسائلی که در مبحث فسخ نکاح به دلیل بیماری مطرح می شود، موضوع «تدلیس» یا فریب در ازدواج است. تدلیس زمانی اتفاق می افتد که یکی از زوجین یا فردی دیگر به منظور فریب طرف مقابل، اقدام به پنهان کردن عیبی می کند یا صفتی را به دروغ به یکی از طرفین نسبت می دهد. این موضوع در ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفته و آثار حقوقی خاص خود را دارد.

مفهوم تدلیس در ازدواج و ارتباط آن با پنهان کردن بیماری

تدلیس در ازدواج به معنای فریب دادن طرف مقابل برای ترغیب او به ازدواج است. این فریب می تواند به صورت گفتار (اظهارات کذب) یا کردار (انجام اقداماتی برای پنهان کردن واقعیت) باشد. پنهان کردن بیماری های مهم و جدی قبل از ازدواج، خصوصاً بیماری هایی که می توانند بر زندگی مشترک، سلامت طرف مقابل یا توانایی های زناشویی تأثیر بگذارند، مصداق بارز تدلیس محسوب می شود. برای مثال، اگر فردی از بیماری مزمن و صعب العلاجی رنج می برد و با ترفندهای مختلف، این موضوع را از همسر آینده اش پنهان کند، این عمل تدلیس به شمار می رود.

اهمیت علم یا جهل به بیماری در زمان عقد

همان طور که در بخش شرایط عمومی نیز اشاره شد، برای اعمال حق فسخ، طرف متقاضی باید در زمان عقد از وجود عیب بی اطلاع باشد. ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی این اصل را تأیید می کند: «هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.» بنابراین، اگر پنهان کاری و تدلیس صورت گیرد و طرف فریب خورده پس از عقد از بیماری مطلع شود، حق فسخ برای او ایجاد می شود. در اینجا دیگر مهم نیست که بیماری جزء عیوب هشت گانه قانونی باشد، بلکه صرف فریب و پنهان کاری بیماری مهم، می تواند حق فسخ را ایجاد کند.

حق فسخ برای طرف فریب خورده

در صورتی که تدلیس در ازدواج و پنهان کردن بیماری به اثبات برسد، طرفی که فریب خورده است، حق فسخ نکاح را خواهد داشت. این حق فسخ نیز، مانند سایر موارد، فوری است و باید به محض اطلاع از واقعیت و آگاهی از حق فسخ، اعمال شود. اثبات تدلیس، معمولاً نیازمند ارائه مدارک و شواهدی است که نشان دهد بیماری عمداً پنهان شده یا اطلاعات نادرستی به فرد فریب خورده داده شده است.

مسئولیت حقوقی (ضمان) کسی که تدلیس کرده یا واسطه آن بوده است

جدا از حق فسخ نکاح، شخصی که تدلیس کرده (اعم از خود زوجین یا شخص ثالثی مانند والدین یا واسطه های ازدواج) ممکن است مسئولیت حقوقی نیز پیدا کند. اگر در نتیجه تدلیس، خسارتی به طرف فریب خورده وارد شده باشد، متدلس (کسی که فریب داده) موظف به جبران خسارت خواهد بود. این خسارت می تواند شامل هزینه هایی باشد که در جریان ازدواج متحمل شده است. قانون گذار در این موارد، حتی اگر شخص ثالثی واسطه تدلیس بوده باشد، او را نیز مسئول می داند، مشروط بر آنکه قصد فریب داشته باشد. این بخش از قانون، به افراد کمک می کند تا در صورت مواجهه با فریب، علاوه بر انحلال عقد، خسارات وارده را نیز جبران نمایند.

بنابراین، پنهان کردن بیماری های جدی قبل از ازدواج، نه تنها از نظر اخلاقی ناپسند است، بلکه می تواند پیامدهای حقوقی جدی از جمله فسخ نکاح و مسئولیت جبران خسارت را برای فریب دهنده به دنبال داشته باشد.

اثبات بیماری و فرایند حقوقی فسخ نکاح

هنگامی که یکی از زوجین تصمیم به اعمال حق فسخ نکاح به دلیل بیماری می گیرد، صرف ادعا کافی نیست و باید وجود بیماری و شرایط قانونی آن به اثبات برسد. این فرآیند، شامل مراحل حقوقی مشخصی است که رعایت آن ها برای موفقیت در دعوای فسخ نکاح الزامی است.

مدارک لازم برای طرح دعوا

برای شروع فرآیند حقوقی فسخ نکاح، فرد متقاضی باید مدارک زیر را جمع آوری و ارائه دهد:

  1. سند ازدواج: اصل یا رونوشت سند رسمی ازدواج که نشان دهنده وقوع عقد نکاح است.
  2. مدارک شناسایی طرفین: کارت ملی و شناسنامه زوجین.
  3. گزارش ها و سوابق پزشکی: تمامی مدارک، گزارش ها، آزمایش ها، و سوابق بستری در بیمارستان که وجود بیماری را تأیید می کند. این مدارک باید از مراکز درمانی معتبر و توسط پزشکان متخصص صادر شده باشند.
  4. نظر پزشک متخصص و کارشناس پزشکی قانونی: در بسیاری از موارد، دادگاه برای اطمینان از وجود بیماری و شدت آن، طرف مقابل را به پزشکی قانونی ارجاع می دهد. نظر کارشناسی پزشکی قانونی در این زمینه، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و معمولاً مبنای رأی دادگاه قرار می گیرد.
  5. شهادت شهود (در صورت لزوم): اگر شاهدانی از وجود بیماری در زمان عقد یا تدلیس (پنهان کاری) اطلاع داشته باشند، شهادت آن ها می تواند به اثبات ادعا کمک کند.

مراجع صالح

صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به فسخ نکاح، بر عهده دادگاه خانواده است. فرد متقاضی باید دادخواست خود را در دادگاه خانواده محل اقامت خود یا محل وقوع عقد نکاح (بر اساس قواعد صلاحیت محلی) مطرح کند.

مراحل طرح دعوی

  1. تنظیم دادخواست فسخ نکاح: فرد متقاضی باید با مراجعه به وکیل یا دفاتر خدمات الکترونیک قضایی، یک دادخواست رسمی برای فسخ نکاح تنظیم کند. در این دادخواست باید به صراحت، دلیل فسخ (نوع بیماری) و مبنای قانونی آن (مواد قانون مدنی) ذکر شود.
  2. ثبت دادخواست در دفاتر خدمات قضایی: پس از تنظیم، دادخواست به همراه مدارک پیوست، باید در یکی از دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ثبت و به دادگاه صالح ارسال شود.
  3. جلسات دادگاه و ارائه دلایل: پس از ثبت دادخواست، دادگاه وقت رسیدگی تعیین کرده و زوجین را برای حضور در جلسات دعوت می کند. در این جلسات، طرفین فرصت دارند تا ادله و مستندات خود را ارائه دهند و از خود دفاع کنند.
  4. ارجاع به پزشکی قانونی: در بیشتر موارد مربوط به بیماری، دادگاه برای احراز واقعیت بیماری و میزان تأثیر آن، طرف مقابل را به پزشکی قانونی ارجاع می دهد. نظریه پزشکی قانونی پس از معاینات و بررسی های لازم، به دادگاه ارسال می شود. طرفین حق اعتراض به نظریه پزشکی قانونی را دارند و می توانند درخواست ارجاع به هیئت کارشناسی را مطرح کنند.
  5. صدور رأی بدوی و تجدیدنظر: پس از بررسی تمامی مستندات و نظریات کارشناسی، دادگاه رأی بدوی خود را صادر می کند. طرفین در صورت عدم رضایت از رأی، حق اعتراض و تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان را دارند.

مدت زمان رسیدگی: تخمین زمان و عوامل مؤثر بر آن

مدت زمان رسیدگی به پرونده های فسخ نکاح، به عوامل متعددی بستگی دارد و نمی توان یک زمان ثابت برای آن تعیین کرد. این عوامل شامل موارد زیر هستند:

  • پیچیدگی پرونده: هرچه اثبات بیماری و شرایط آن پیچیده تر باشد (مثلاً نیاز به نظریه های متعدد پزشکی)، زمان بیشتری برای رسیدگی لازم است.
  • حجم کاری دادگاه: میزان پرونده های در حال رسیدگی در دادگاه خانواده می تواند بر سرعت فرآیند تأثیر بگذارد.
  • همکاری طرفین: همکاری یا عدم همکاری طرف مقابل در فرآیندهایی مانند حضور در جلسات دادگاه و مراجعه به پزشکی قانونی، می تواند زمان رسیدگی را کوتاه یا طولانی تر کند.
  • مراحل اعتراض: اگر رأی بدوی مورد اعتراض قرار گیرد و به مرحله تجدیدنظر یا حتی فرجام خواهی برسد، مدت زمان رسیدگی به مراتب افزایش می یابد.

به طور کلی، یک پرونده فسخ نکاح ممکن است از چند ماه تا یک سال یا حتی بیشتر طول بکشد. به همین دلیل، مشاوره و همراهی یک وکیل متخصص می تواند فرآیند را تسهیل کرده و از اتلاف وقت و سردرگمی افراد جلوگیری کند.

بیماری های جدید و غیرمذکور در قانون: آیا راهی برای فسخ وجود دارد؟

قانون مدنی ایران که سال ها پیش تدوین شده است، فهرست محدودی از بیماری ها را به عنوان عیوب موجبه حق فسخ نکاح برشمرده است. با پیشرفت علم پزشکی و ظهور بیماری های جدید، این سؤال مطرح می شود که آیا بیماری هایی مانند ایدز، هپاتیت، سرطان های صعب العلاج، MS، پارکینسون و سایر بیماری های مزمن و جدی که در قانون ذکر نشده اند، می توانند منجر به فسخ نکاح شوند؟

چالش قانون فعلی: عدم شمول بیماری های نوظهور و شایع امروزی

یکی از بزرگترین چالش های حقوقی در زمینه فسخ نکاح به دلیل بیماری، عدم به روزرسانی فهرست عیوب در قانون مدنی است. بیماری های نوظهور و شایعی که امروزه می توانند زندگی مشترک را به طور جدی تحت تأثیر قرار دهند، در فهرست مواد ۱۱۲۲ و ۱۱۲۳ قانون مدنی گنجانده نشده اند. این خلاء قانونی، باعث سردرگمی بسیاری از زوجین می شود که با چنین شرایطی مواجه هستند.

بسیاری از بیماری های امروزی، به رغم آنکه کیفیت زندگی فرد و زندگی زناشویی را به شدت کاهش می دهند، اما به دلیل عدم تصریح در قانون، مستقیماً موجِب حق فسخ نکاح نیستند.

راهکار عسر و حرج برای طلاق: تمایز با فسخ

در شرایطی که بیماری های جدید یا بیماری های غیرمذکور در قانون، موجب حق فسخ نشوند، قانون گذار راهکار دیگری را پیش بینی کرده است که می تواند به انحلال نکاح منجر شود: «طلاق به دلیل عسر و حرج». این راهکار در ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی بیان شده است که مقرر می دارد: «در مواردی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم شرع رجوع کرده و تقاضای طلاق کند. در این صورت حاکم شرع زوج را اجبار به طلاق می نماید…»

توضیح ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی و شرط عسر و حرج

عسر و حرج به معنای دشواری و سختی غیرقابل تحمل در زندگی مشترک است به طوری که ادامه زندگی زناشویی برای فرد غیرممکن یا بسیار طاقت فرسا باشد. بیماری های جدی و صعب العلاج، حتی اگر در قانون جزو عیوب موجبه فسخ نباشند، می توانند موجب عسر و حرج برای طرف مقابل شوند. در این موارد، فرد متقاضی (معمولاً زن، اما در شرایط خاص مرد نیز می تواند) می تواند با اثبات عسر و حرج ناشی از بیماری همسر، از دادگاه تقاضای طلاق کند.

تمایز: این بیماری ها غالباً موجب طلاق می شوند، نه فسخ، مگر در صورت تدلیس

نکته مهم در اینجا این است که بیماری های جدید، معمولاً موجب طلاق می شوند نه فسخ. فسخ نکاح، همان طور که بیان شد، به وجود عیب در زمان عقد بازمی گردد. اما اگر بیماری پس از عقد ایجاد شود یا در زمان عقد وجود داشته اما در فهرست عیوب قانونی نباشد، مسیر طلاق از طریق عسر و حرج برای فرد متقاضی گشوده می شود. تنها استثنایی که ممکن است این بیماری ها را به سمت فسخ سوق دهد، زمانی است که بیماری مهمی از طرف یکی از زوجین، عمداً و با قصد فریب، قبل از ازدواج پنهان شده باشد (تدلیس). در این حالت، فریب خورده می تواند به استناد تدلیس، درخواست فسخ نکاح را مطرح کند.

مثال هایی از بیماری های جدید و اهمیت اثبات تأثیر بر زندگی مشترک

بیماری هایی مانند ایدز، هپاتیت (در صورت مزمن بودن)، سرطان های پیشرفته، MS، پارکینسون، آلزایمر و سایر بیماری های نورولوژیک یا خودایمنی که زندگی فرد را مختل می کنند، می توانند مصداق عسر و حرج قرار گیرند. برای اثبات عسر و حرج، باید نشان داد که بیماری همسر، به دلیل ماهیت، شدت، نیاز به مراقبت مداوم، هزینه های سنگین، یا تأثیرات روانی و جسمی بر زندگی زناشویی، ادامه زندگی را برای طرف مقابل به شدت دشوار و غیرقابل تحمل کرده است. اثبات این موضوع نیازمند ارائه مدارک پزشکی، نظریات کارشناسی و شهادت شهود (در صورت لزوم) است.

بنابراین، اگرچه قانون در خصوص فسخ نکاح به دلیل بیماری، محدودیت هایی دارد، اما «عسر و حرج» دریچه ای را برای انحلال نکاح در مواجهه با بیماری های جدی و نوظهور فراهم می آورد. این مسیر، نیازمند آگاهی حقوقی دقیق و مشاوره با وکیل متخصص است تا فرد بتواند با موفقیت، حق خود را در دادگاه پیگیری کند.

بیماری های روحی و روانی: شرایط خاص

بیماری های روحی و روانی، به ویژه اختلالات شدید، می توانند به همان اندازه بیماری های جسمی، بر زندگی مشترک تأثیرگذار باشند. قانون مدنی ایران، به طور خاص به «جنون» به عنوان یکی از عیوب موجبه فسخ نکاح اشاره کرده است، اما تکلیف سایر اختلالات روانی چیست؟

جنون: (ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی)؛ شامل چه نوع جنونی می شود و چگونه اثبات می گردد؟

ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی به صراحت بیان می دارد که «جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.» همچنین جنون در زن نیز، اگر در زمان عقد وجود داشته باشد، می تواند موجب حق فسخ برای مرد شود. جنون در اینجا به معنای دیوانگی یا اختلال شدید روانی است که فرد را از درک واقعیت و اداره امور خود محروم می کند. این مفهوم، تمامی طیف های اختلالات روانی را شامل نمی شود، بلکه به نوعی از بیماری روانی اشاره دارد که به طور کامل، قوه تعقل و تشخیص فرد را مختل کرده است.

اثبات جنون، فرآیندی پیچیده و تخصصی است و صرف ادعا یا تشخیص اولیه کافی نیست. دادگاه برای اثبات جنون، همواره فرد را به پزشکی قانونی و هیئت متخصصان روانپزشکی ارجاع می دهد. نظر این هیئت، که شامل معاینات، بررسی سوابق درمانی، و مصاحبه های تخصصی است، برای دادگاه بسیار حائز اهمیت بوده و مبنای تصمیم گیری قرار می گیرد. باید شدت جنون به حدی باشد که بر زندگی زناشویی تأثیر جدی بگذارد و ادامه آن را غیرممکن سازد.

سایر اختلالات روانی: آیا موجب فسخ می شوند؟

اختلالات روانی دیگری مانند افسردگی حاد، اختلال دوقطبی شدید، اسکیزوفرنی، اختلالات اضطراب فراگیر، پارانویا و غیره، اگرچه می توانند زندگی مشترک را به شدت تحت تأثیر قرار دهند، اما معمولاً مستقیماً موجب حق فسخ نکاح نمی شوند، مگر در دو صورت:

  1. تدلیس: اگر فردی قبل از ازدواج از بیماری روانی جدی خود (غیر از جنون) آگاه باشد و این موضوع را عمداً از همسر آینده اش پنهان کند و طرف مقابل نیز پس از اطلاع از این فریب، به فوریت اقدام کند، می تواند به استناد تدلیس، درخواست فسخ نکاح را مطرح کند. در اینجا، فریب در وجود صفت سلامت روانی، مبنای حق فسخ قرار می گیرد نه صرفاً وجود بیماری.
  2. عسر و حرج: در صورتی که بیماری روانی (غیر از جنون) به حدی شدید باشد که ادامه زندگی مشترک را برای طرف مقابل به شدت دشوار و غیرقابل تحمل کند، می تواند موجب عسر و حرج شده و حق طلاق را برای طرف متقاضی ایجاد کند. همانند بیماری های جسمی جدید، در اینجا نیز مسیر طلاق از طریق اثبات عسر و حرج گشوده می شود، نه فسخ.

برای اثبات عسر و حرج ناشی از بیماری های روانی، اهمیت نظر کارشناسی روانپزشکان و پزشکی قانونی بسیار زیاد است. این متخصصان باید شدت بیماری، تأثیر آن بر رفتارهای فرد، قابلیت کنترل یا درمان بیماری، و نهایتاً تأثیر آن بر زندگی مشترک را ارزیابی کنند. دادگاه بر اساس این نظرات کارشناسی و سایر ادله، تصمیم گیری خواهد کرد که آیا واقعاً عسر و حرج به وجود آمده است یا خیر.

به طور کلی، در مسائل مربوط به بیماری های روحی و روانی، تکیه بر مفهوم «جنون» برای فسخ نکاح محدود است و سایر اختلالات، عمدتاً از طریق مسیر «تدلیس» (برای فسخ) یا «عسر و حرج» (برای طلاق) قابل پیگیری هستند. این ظرافت های حقوقی، لزوم مشاوره با وکیل متخصص در امور خانواده را دوچندان می کند.

نکات حقوقی و عملی مهم

در کنار تمامی جنبه های قانونی و حقوقی فسخ نکاح به دلیل بیماری، نکات عملی و مهمی نیز وجود دارد که توجه به آن ها می تواند به افراد در مسیر صحیح تصمیم گیری و اقدام کمک شایانی کند.

نقش وکیل متخصص در پرونده های فسخ نکاح

پیچیدگی های حقوقی مربوط به فسخ نکاح، به ویژه در زمینه اثبات عیوب، فوریت اعمال حق فسخ، و تفاوت های آن با طلاق، نشان می دهد که حضور یک وکیل متخصص و باتجربه در امور خانواده، تقریباً ضروری است. وکیل می تواند:

  • به درستی، نوع دعوا (فسخ یا طلاق) را با توجه به شرایط موکل تشخیص دهد.
  • مدارک لازم را جمع آوری و تنظیم کند.
  • دادخواست را به نحو صحیح تنظیم و به دادگاه صالح ارائه دهد.
  • در جلسات دادگاه حضور یابد و از حقوق موکل دفاع کند.
  • در مراحل ارجاع به پزشکی قانونی و اعتراض به نظریات، موکل را راهنمایی و همراهی کند.
  • از سقوط حق فسخ به دلیل عدم رعایت فوریت جلوگیری کند.

این خدمات، می تواند شانس موفقیت در پرونده را به طور چشمگیری افزایش دهد و از سردرگمی ها و خطاهای احتمالی جلوگیری کند.

آثار فسخ نکاح بر فرزندان مشترک

در صورتی که زوجین دارای فرزند مشترک باشند، فسخ نکاح بر رابطه آن ها با فرزندان تأثیری نخواهد داشت. احکام مربوط به حضانت، نفقه فرزندان، و ملاقات با آن ها، کماکان بر اساس قوانین مربوط به خانواده (صرف نظر از نوع انحلال نکاح) اجرا می شود. بنابراین، فسخ نکاح فقط به رابطه زوجین پایان می دهد و حقوق و تکالیف والدین نسبت به فرزندان تغییر نمی کند. تعیین حضانت و نفقه فرزندان در دادگاه خانواده، بر اساس مصلحت کودک و توانایی والدین صورت می گیرد.

رجوع پس از فسخ (امکان پذیر نیست)

یکی از تفاوت های اساسی فسخ نکاح با طلاق (نوع رجعی آن)، عدم امکان «رجوع» است. همان طور که بیان شد، فسخ نکاح به معنای برهم خوردن عقد از ابتدا است، گویی که عقدی هیچ گاه منعقد نشده است. به همین دلیل، پس از فسخ نکاح، امکان رجوع وجود ندارد و اگر زوجین قصد زندگی مشترک دوباره را داشته باشند، باید مجدداً و با یک عقد نکاح جدید با یکدیگر ازدواج کنند. این وضعیت، با طلاق رجعی که در آن مرد در دوران عده می تواند به همسر خود رجوع کند، تفاوت اساسی دارد.

مسائل اخلاقی و انسانی در کنار جنبه های حقوقی

مواجهه با بیماری در زندگی مشترک، ابعاد عمیق اخلاقی و انسانی دارد که فراتر از چارچوب های حقوقی است. در بسیاری از فرهنگ ها و آموزه های دینی، حمایت و همراهی همسر در زمان بیماری و سختی، یک اصل اخلاقی و عاطفی مهم تلقی می شود. در شرایطی که یکی از زوجین به بیماری مبتلا می شود، تصمیم برای ادامه یا پایان دادن به زندگی مشترک، می تواند با چالش های عاطفی و وجدانی بسیاری همراه باشد. اگرچه قانون راهکارهای حقوقی را برای مواقع بحرانی پیش بینی کرده است، اما تأکید بر گفت وگو، همدلی، و تلاش برای حل مشکلات از طریق حمایت متقابل، همواره ارجحیت دارد. تصمیم گیری در این موارد، باید با در نظر گرفتن تمامی جوانب، اعم از حقوقی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی صورت گیرد و گاهی اوقات، حمایت های روانی و مشاوره خانواده نیز می تواند در این فرآیند راهگشا باشد.

در نهایت، آگاهی از تمامی این نکات، به افراد کمک می کند تا با دیدی جامع تر و واقع بینانه تر به مسئله فسخ نکاح به دلیل بیماری نگاه کنند و بهترین تصمیم را برای آینده خود و زندگی شان اتخاذ نمایند.

نتیجه گیری

موضوع فسخ نکاح به دلیل بیماری، یکی از پیچیده ترین و حساس ترین مباحث در حقوق خانواده است که ابعاد گسترده ای از مسائل حقوقی، اخلاقی و اجتماعی را در بر می گیرد. همان طور که بررسی شد، قانون مدنی ایران با پیش بینی مواد ۱۱۲۲ و ۱۱۲۳، فهرست مشخصی از عیوب را برای زن و مرد تعیین کرده است که در صورت وجود آن ها، حق فسخ نکاح برای طرف مقابل ایجاد می شود. این حق، با شرایطی از جمله وجود عیب در زمان عقد (با استثنائاتی مانند جنون و عنن در مرد) و فوریت در اعمال آن، همراه است.

تفاوت های اساسی فسخ نکاح با طلاق، به ویژه در خصوص ماهیت انحلال، تشریفات لازم، و آثار مالی (مهریه)، اهمیت درک صحیح این دو مفهوم را دوچندان می کند. در حالی که در فسخ نکاح قبل از نزدیکی (به جز عنن)، زن ممکن است مهریه ای دریافت نکند، در طلاق، تمام مهریه به او تعلق می گیرد. مسئله تدلیس یا پنهان کاری بیماری های مهم قبل از ازدواج، نیز می تواند حق فسخ را برای فرد فریب خورده ایجاد کرده و حتی مسئولیت جبران خسارت را برای فریب دهنده به دنبال داشته باشد.

با این حال، قانون مدنی در مواجهه با بیماری های جدید و نوظهور، با چالش هایی روبه رو است؛ چرا که بسیاری از بیماری های شایع امروزی در فهرست عیوب موجبه فسخ قرار ندارند. در چنین شرایطی، راهکار «عسر و حرج» در طلاق، می تواند مسیری برای انحلال نکاح فراهم آورد، مشروط بر آنکه اثبات شود بیماری همسر، زندگی مشترک را برای طرف مقابل غیرقابل تحمل کرده است. بیماری های روحی و روانی، به جز جنون که به صراحت در قانون ذکر شده، نیز عمدتاً از طریق تدلیس یا عسر و حرج قابل پیگیری هستند.

فرآیند حقوقی اثبات بیماری و فسخ نکاح، نیازمند ارائه مدارک پزشکی دقیق، نظریات کارشناسی پزشکی قانونی و رعایت مراحل دادگاهی است که می تواند زمان بر و پیچیده باشد. در تمامی این مراحل، نقش یک وکیل متخصص در حقوق خانواده برای راهنمایی و حمایت از افراد درگیر، حیاتی و انکارناپذیر است.

در نهایت، اتخاذ تصمیم در خصوص فسخ نکاح به دلیل بیماری، باید با آگاهی کامل از تمامی جنبه های حقوقی، دقت در جمع آوری مستندات، و بررسی شرایط خاص هر پرونده صورت گیرد. در کنار چارچوب های قانونی، نباید از ابعاد انسانی و اخلاقی همراهی در زندگی مشترک و چالش های عاطفی مرتبط با بیماری غافل شد. برای اطمینان از اتخاذ بهترین تصمیم و حفظ حقوق خود در این مسیر دشوار، مشاوره حقوقی تخصصی با وکلای مجرب در این حوزه اکیداً توصیه می شود.

برای دریافت مشاوره حقوقی تخصصی در زمینه فسخ نکاح به دلیل بیماری و بررسی شرایط خاص پرونده خود، هم اکنون با ما تماس بگیرید.