گرینلند و پاناما؛ کلید تحول سیاسی یا تیک عصبی ترامپ؟

گرینلند و پاناما؛ کلید تحول سیاسی یا تیک عصبی ترامپ؟

آیا امپراتوری‌ها برای دوام و بقا ناگزیر از کشورگشایی هستند؟ به نظر می‌آید که دونالد ترامپ با دست گذاشتن روی گرینلند، کانال پاناما و حتی کانادا، به این سؤال پاسخ مثبت داده است.

خبرگزاری بهار جاودانه – مریم خرمائی: «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا، در سخنرانی روز تحلیف خود اگرچه از گذاشتن تیغ تعرفه ۶۰ درصدی روی گلوی چین اجتناب و به اعمال ۱۰ درصد از آن اکتفا کرد؛ اما برای آنکه نشان دهد نسبت به قدرت‌یابی بین‌المللی پکن هوشیار است، تیغ زبان را از غلاف بیرون کشید و لابه‌لای حرف‌هایش، تهدید کرد که کانال پاناما را پس می‌گیرد.

او دقیقاً این عبارت‌ها را به کار برد: «این کانال در یک اقدام احمقانه به پاناما واگذار شد. بعد از اهدای این هدیه احمقانه که اصلاً نباید به پاناما داده می‌شد؛ رفتار خیلی بدی با می‌شود. کشتی‌های ما جریمه می‌شوند و این شامل نیروی دریایی آمریکا هم شده است.»

وزیر خارجه دولت ترامپ می‌گوید چین می‌تواند در صورت وقوع درگیری، کانال پاناما را مسدود کند

بعد هم ترامپ در تکمیل دلایل دلخوری خود افزود: «از همه بدتر، این چین است که از کانال استفاده می‌کند، ما که کانال را به چین نداده بودیم! این کانال را پس خواهیم گرفت.»

در ادعای بازپس‌گیری کانال پاناما اصل گلایه ترامپ به «استفاده چین از کانال برمی‌گردد»؛ اما این چه معنایی دارد؟

جواب این سؤال را می‌توانیم از «مارکو روبیو» بگیریم که روز سه‌شنبه با رأی قاطع ۹۹ به صفر، تأیید مجلس سنای آمریکا برای تکیه زدن بر کرسی وزارت خارجه ایالات‌متحده را گرفت.

سکان‌دار دستگاه دیپلماسی آمریکا در دولت دوم ترامپ، چندی پیش در جلسه تأیید صلاحیت خود، خطاب به نمایندگان کنگره گفته بود: حضور شرکت‌های چینی در دو سوی کانال پاناما نه تنها دغدغه مشترک دولتمردان آمریکایی بلکه یک خطر امنیت ملی است.

او در ادامه توضیح داده بود: یک قدرت خارجی (چین) از طریق این شرکت‌ها (به‌قدری نفوذ پیدا می‌کند که) می‌تواند کانال پاناما را در هنگامه درگیری مسدود کند و این تهدیدی مستقیم علیه منافع و امنیت آمریکا است.

نکته: فارغ از اینکه استدلال روبیو درست یا غلط باشد، او اولین کسی است که دلیلی واضح برای ادعای ترامپ درباره کانال پاناما داده است.

اما اینکه آیا ترامپ واقعاً قصد بازپس‌گیری کانال پاناما و یا حتی خرید گرینلند را دارد، حکایت دیگری است.

«امنیت ملی» کلیدواژه‌ای اصلی در شرح دغدغه‌ها یا بهتر است بگوییم ادعا‌های ارضی رئیس‌جمهور آمریکا نسبت به پاناما و گرینلند تلقی می‌شود.

تمرکز روی گرینلند و کانال پاناما یعنی: اگرچه ترامپ ادعای «صلح‌بانی» جهان را دارد، اما برای تحقق «سیاست اول آمریکا» و «تأمین منافع ملی آمریکا» از جنگ هم ابایی ندارد

ترامپ به‌محض ورود به دفتر بیضی کاخ سفید برای امضای فرامین اجرایی در مقام چهل و هفتمین رئیس‌جمهور آمریکا، با همان استدلالی که وزیر خارجه دولتش درباره پاناما داشت، رو به دوربین گفت: از منظر امنیت ملی و امنیت بین‌المللی، گرینلند برای ما یک ضرورت است، حال آنکه دانمارک پول نگهداری از آن را ندارد.

 در ادامه، او ادعایش را این گونه تکمیل کرد: قایق‌ها و کشتی‌های جنگی روسیه و چین همه جای گرینلند هستند.

در اهمیت راهبردی این منطقه در رقابت ژئوپلیتیکی جهان، همین بس که اقیانوس شمالگان در حوالی گرینلند به اقیانوس اطلس می‌پیوندد و از این طریق، شرق آسیا را به اروپا پیوند می‌دهد حال آنکه این جزیره خودمختار در امتداد کوتاه‌ترین مسیر از اروپا به آمریکای شمالی قرار دارد.

از یک منظر، اینکه ترامپ دست روی کانال پاناما گذاشته، از خرید گرینلند حرف می‌زند، طالب الحاق کانادا به ایالات متحده است و حتی می‌خواهد نام خلیج مکزیک را تغییر دهد، می‌تواند راهگشای فهم ما از بخشی از راهبرد مبهم ترامپ در پیشبرد کشتی سیاست خارجی آمریکا باشد.

درواقع، اشاره‌های ضمنی رئیس‌جمهور آمریکا برای توسل به اهرم فشار اقتصادی و نیروی نظامی، به این معناست که اگرچه او ادعای «صلح‌بانی» جهان را دارد، اما برای تحقق «سیاست اول آمریکا» و «تأمین منافع ملی آمریکا» از جنگ هم ابایی ندارد.

در دور نخست زمامداری که برای اولین بار پایه‌های مکتب ترامپیسم پی‌ریزی شد، سیاست اول آمریکا از دو اصل «انزواگرایی» و «استثناگرایی» پیروی می‌کرد، اما آن‌گونه که از ادعا‌های اخیر ترامپ برمی‌آید، ستون سومی به نام «توسعه‌طلبی» هم به این رویکرد اضافه شده است.

با عقب‌گرد به تاریخ آمریکا، به دهه ۱۸۹۰ و سیاست‌های توسعه‌طلبانه «ویلیام مک‌کینلی» بازمی‌گردیم- بیست و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده که ترامپ می‌خواهد نام او را بر بلندترین قله آمریکای شمالی بگذارد؛ مردی که فیلیپین را تصرف و جزایر راهبردی گوام و پورتوریکو را به مستعمرات آمریکا ملحق کرد و در سال‌های بعدازآن راهگشای خرید آلاسکا و ایالت لوئیزیانا شد.

ترامپ در درجه اول یک تاجر است که به‌قول‌معروف «به مرگ می‌گیرد تا طرف مقابل به تب راضی شود»

به نظر می‌آید که ترامپ به این ایده که «امپراتوری‌ها برای دوام و بقا ناگزیر از توسعه قلمرو هستند» باور داشته باشد. ادعای او در سخنرانی روز تحلیف وقتی‌که گفت «آمریکا مرز‌های خود را گسترش می‌دهد» فقط به ایده بلندپروازانه «اهتزاز پرچم آمریکا روی مریخ» آن هم در رقابت با چین و روسیه برای فتح فضا ختم نمی‌شود. او روی زمین هم دنبال توسعه‌طلبی و گرفتن حداکثر‌ها است.

در این میان، شاید نظر خیلی‌ها این باشد که دموکراسی این روز‌ها برنمی‌تابد که مردم یک سرزمین (گرینلند) را روی ملکی که در آن زندگی می‌کنند، خریدوفروش کرد؛ یا حتی لشکرکشی به آن سوی دنیا برای تصرف قلمروی دیگران (پاناما)، زیادی کلاسیک و هزینه‌بر است.

اما فراموش نکنیم که ترامپ در درجه اول یک تاجر است که به‌قول‌معروف «به مرگ می‌گیرد تا طرف مقابل به تب راضی شود». 

او شاید پاناما را پس نگیرد یا گرینلند را نخرد، اما آن‌قدر پافشاری می‌کند که دولت‌های مستقر در این سرزمین‌ها نوع ائتلاف و اتحاد خود را با دولت واشنگتن بازتعریف کنند؛ به‌گونه‌ای که کمتر به نفع چین و روسیه و بیشتر در راستای تحقق شعار «اول آمریکا» باشد.

رویکرد ترامپ در خصوص سایر کشور‌ها از آسیا گرفته تا اروپا و آفریقا به همین ترتیب خواهد بود.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "گرینلند و پاناما؛ کلید تحول سیاسی یا تیک عصبی ترامپ؟" هستید؟ با کلیک بر روی اقتصادی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "گرینلند و پاناما؛ کلید تحول سیاسی یا تیک عصبی ترامپ؟"، کلیک کنید.