خلاصه کامل کتاب نخبگان و تلویزیون اثر محمود اسعدی

خلاصه کتاب نخبگان و تلویزیون ( نویسنده محمود اسعدی )
کتاب نخبگان و تلویزیون اثر محمود اسعدی، با تمرکز بر شکاف میان نخبگان و رسانه ملی، به بررسی چگونگی حضور و نقش این قشر در تولید محتوای تلویزیونی می پردازد تا راهکارهایی برای ارتقاء فرهنگ عمومی و پر کردن این فاصله ارائه دهد.
در دنیایی که رسانه ها نقشی بی بدیل در شکل دهی افکار عمومی و فرهنگ جامعه ایفا می کنند، سهم و جایگاه نخبگان در این عرصه همواره موضوعی قابل تأمل بوده است. رسانه ملی، به ویژه تلویزیون، به عنوان قدرتمندترین ابزار ارتباطی، پتانسیل عظیمی برای انتقال اندیشه ها، ارزش ها و دانش به شمار می آید. اما آیا این پتانسیل به درستی به کار گرفته می شود؟ آیا نخبگان جامعه، آن مرجعان اندیشه و راهبری، در فرایند تولید محتوای این رسانه ها، حضوری فعال و تأثیرگذار دارند؟ این ها پرسش هایی اساسی هستند که محمود اسعدی در کتاب خود با عنوان «نخبگان و تلویزیون» به آن می پردازد. این اثر، پژوهشی عمیق و تحلیلی در خصوص رابطه پیچیده و گاه پرچالش میان این دو قطب تأثیرگذار جامعه است.
با مطالعه این کتاب، خواننده به درکی جامع از ابعاد مختلف این ارتباط دست می یابد؛ از تعریف و کارکرد تلویزیون به عنوان یک نهاد اجتماعی تا تبیین جایگاه و نقش نخبگان در توسعه فرهنگی. هدف اصلی این کتاب، شناسایی و تحلیل دلایل شکاف موجود میان نخبگان و رسانه ملی، و ارائه مدل ها و راهکارهای عملی برای بهره گیری مؤثر از ظرفیت های فکری این قشر در تولید برنامه های تلویزیونی است. این مقاله نیز قصد دارد خواننده را در تجربه ای جامع از مطالعه این اثر همراهی کند و خلاصه ای تحلیلی از فصول کلیدی این کتاب ارائه دهد.
فصل اول: تلویزیون، نهادی قدرتمند و چندوجهی
نخستین بخش کتاب، خواننده را به سفری در دنیای تلویزیون می برد؛ نهادی که امروزه به عنصری جدایی ناپذیر از زندگی بشر تبدیل شده است. این فصل، تلویزیون را نه تنها یک جعبه جادویی سرگرم کننده، بلکه نهادی اجتماعی، معناساز و انسجام بخش معرفی می کند. نویسنده به تشریح کارکردهای گسترده تلویزیون می پردازد و تأکید می کند که این رسانه چگونه می تواند در شکل دهی به هویت فرهنگی، انتقال ارزش ها و حتی ایجاد همبستگی اجتماعی نقش ایفا کند. تلویزیون قدرتی برای برساخت واقعیت و تأثیرگذاری بر درک عمومی از جهان پیرامون دارد.
تعریف و کارکرد تلویزیون
در این بخش، تلویزیون از دیدگاه های مختلف نظری و عملی مورد بررسی قرار می گیرد. به عنوان یک نهاد، تلویزیون فراتر از مجموعه ای از برنامه ها است؛ سیستمی است که تولید، پخش و دریافت محتوا را در بر می گیرد و دارای ساختارها، قوانین و اهداف مشخصی است. کارکردهای آن از اطلاع رسانی و آموزش تا سرگرمی و اقناع متغیر است. نویسنده با اشاره به قدرت نفوذ بالای این رسانه، آن را به مثابه یک مرجع اصلی در زندگی روزمره افراد و یک عامل تعیین کننده در شکل گیری افکار عمومی معرفی می کند. این تعریف به خواننده کمک می کند تا به جایگاه راهبردی تلویزیون در جامعه پی ببرد و اهمیت حضور نخبگان در این بستر را بهتر درک کند.
انواع تلویزیون و مدل های آرمانی
اسعدی در این قسمت، به بررسی مدل های مختلف تلویزیون از جمله تلویزیون عمومی، جهانی، اختصاصی و کثرت گرا می پردازد. هر یک از این مدل ها، کارکردها و اهداف خاص خود را دنبال می کنند. تلویزیون عمومی، با تمرکز بر منافع ملی و خدمت رسانی به عموم، اغلب مأموریت های آموزشی و فرهنگی را بر عهده دارد. تلویزیون جهانی، فراتر از مرزهای ملی عمل کرده و به دنبال تأثیرگذاری بر افکار عمومی در سطح بین المللی است. تلویزیون اختصاصی، برای مخاطبان خاص با علایق ویژه برنامه سازی می کند، و تلویزیون کثرت گرا، به بازتاب تنوع صداها و دیدگاه ها در جامعه می پردازد و خصلت دموکراتیک رسانه را تقویت می کند. تبیین این مدل ها، به خواننده کمک می کند تا پیچیدگی های مدیریت رسانه ای و لزوم اتخاذ رویکردهای متناسب با هر نوع از تلویزیون را درک کند.
تلویزیون، فرهنگ و صنعت فرهنگ
رابطه میان تلویزیون و فرهنگ، یکی از محورهای اصلی تحلیل در این فصل است. تلویزیون نه تنها بازتاب دهنده فرهنگ است، بلکه خود به تولید و بازتولید آن نیز می پردازد. این رسانه، با ارائه الگوهای رفتاری، ارزش ها، زبان و سبک زندگی، به صورت ناخودآگاه یا هدفمند، بر هنجارهای اجتماعی تأثیر می گذارد. بحث صنعت فرهنگ نیز در این میان مطرح می شود که چگونه عناصر فرهنگی به کالا تبدیل شده و در یک نظام صنعتی، تولید و مصرف می شوند. نویسنده معتقد است که تلویزیون نقش محوری در این فرایند ایفا می کند و اگر حضور نخبگان در این چرخه کمرنگ باشد، خطر شیوع سطحی نگری و نفوذ فرهنگ های بیگانه افزایش می یابد.
نتیجه گیری فصل: وضعیت تلویزیون ایران
در پایان این فصل، نویسنده نگاهی اجمالی به وضعیت تلویزیون در ایران می اندازد. او چالش ها و فرصت های موجود در این رسانه ملی را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که تلویزیون ایران، با وجود پتانسیل های فراوان، در زمینه بهره گیری از ظرفیت های نخبگان با مشکلاتی مواجه است. این بخش، زمینه ساز ورود به فصول بعدی کتاب می شود که به صورت عمیق تر به واکاوی این شکاف و ارائه راهکار می پردازند. خواننده در این بخش در می یابد که جایگاه تلویزیون ایران در میان مدل های جهانی کجاست و چه مسیری را برای تعالی باید بپیماید.
فصل دوم: نخبگان، مرجع اندیشه و راهبری
فصل دوم کتاب، به طور کامل بر مفهوم نخبگان و جایگاه آنها در جامعه متمرکز است. این فصل، به خواننده کمک می کند تا درک عمیق تری از این قشر، تمایزات آن با روشنفکران، و اهمیت نقش آن ها در توسعه فکری و فرهنگی یک جامعه به دست آورد. نویسنده تأکید می کند که نخبگان، سرمایه های فکری و انسانی هر کشوری هستند و حضور آن ها در عرصه های تصمیم گیری و تأثیرگذار، از جمله رسانه، برای پیشرفت جامعه حیاتی است.
تعریف و تمایز نخبگان و روشنفکران
یکی از مباحث محوری این فصل، تمایزگذاری میان مفاهیم نخبگان و روشنفکران است. اسعدی معتقد است که هرچند این دو قشر ممکن است در برخی ویژگی ها مشترک باشند، اما تفاوت های اساسی در نقش، کارکرد و جایگاه اجتماعی دارند. نخبگان، عموماً افرادی هستند که به دلیل تخصص، دانش و توانایی های برجسته، در رأس هرم تصمیم گیری در حوزه های مختلف (سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی) قرار می گیرند و به نوعی رهبری جامعه را بر عهده دارند. در مقابل، روشنفکران بیشتر به نقد، تحلیل و ارائه دیدگاه های انتقادی به منظور آگاهی بخشی عمومی می پردازند و لزوماً در جایگاه های اجرایی قرار ندارند. این تمایز برای درک بهتر اینکه کدام قشر باید بیشتر در تلویزیون حضور داشته باشد و با چه هدفی، بسیار مهم است.
نظریه های نخبه گرایی
در این بخش، نویسنده به بررسی نظریه های نخبه گرایی می پردازد و دیدگاه های متفکرانی چون ویلفردو پارتو را مطرح می کند. نظریه گردش نخبگان پارتو، یکی از مهم ترین مباحثی است که در این فصل مورد تحلیل قرار می گیرد. پارتو معتقد بود که جامعه همواره توسط اقلیتی از نخبگان اداره می شود و این نخبگان خود به دو دسته نخبگان حکومتی (با قدرت سیاسی) و نخبگان غیرحکومتی (با نفوذ اجتماعی و فکری) تقسیم می شوند. نظریه او بیان می کند که نخبگان در طول زمان گردش می کنند؛ یعنی نخبگان جدید جایگزین نخبگان قدیمی می شوند. درک این نظریه ها به خواننده کمک می کند تا به ماهیت پویا و تأثیرگذار قشر نخبه در جامعه پی ببرد و چگونگی نقش آن ها در رسانه ها را بهتر تحلیل کند.
چالش های منزلت نخبگان
با وجود اهمیت فراوان نخبگان، آن ها در جوامع مختلف با چالش هایی در زمینه منزلت و تأثیرگذاری مواجه هستند. این چالش ها می تواند شامل موانع بوروکراتیک، عدم پذیرش ایده های نو، فاصله گرفتن از افکار عمومی یا حتی عدم ارتباط مؤثر با نهادهای اجتماعی و رسانه ای باشد. اسعدی در این بخش، به بررسی این موانع می پردازد و بیان می کند که چگونه این چالش ها می تواند به تضعیف نقش نخبگان و در نتیجه، به رکود فکری و فرهنگی جامعه منجر شود. خواننده در این قسمت، با موانع ساختاری و اجتماعی که بر سر راه همکاری نخبگان با رسانه وجود دارد، آشنا می شود.
اهمیت نفوذ نخبگان در رسانه
نویسنده با تأکید بر اینکه حضور نخبگان در تولید محتوای تلویزیونی حیاتی است، به دلایل این ضرورت می پردازد. نخبگان می توانند با تخصص، عمق فکری و نگاه آینده نگر خود، محتوای برنامه های تلویزیونی را غنا بخشیده و از سطحی نگری جلوگیری کنند. آن ها نه تنها به ارتقاء کیفیت برنامه ها کمک می کنند، بلکه با افزایش اعتبار محتوا، فرایند اقناع مخاطب را نیز تسهیل می بخشند. این نفوذ می تواند به افزایش سواد رسانه ای، توسعه تفکر انتقادی و پیشگیری از نفوذ فرهنگی بیگانه منجر شود. این بخش، به خواننده نشان می دهد که چرا همکاری میان نخبگان و رسانه ملی، یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای رشد و تعالی جامعه است.
فصل سوم: اثرپژوهی رسانه ها و فرایند پیچیده اقناع
در این فصل، محمود اسعدی به بحث اثرپژوهی رسانه ها و فرایند پیچیده اقناع می پردازد. این بخش از کتاب به خواننده کمک می کند تا چگونگی تأثیرگذاری رسانه ها بر مخاطبان و نقش نخبگان در اثربخشی این فرایند را درک کند. ارتباطات رسانه ای، به ویژه در تلویزیون، فراتر از صرفاً انتقال اطلاعات است؛ این ارتباطات به دنبال تغییر نگرش ها، ارزش ها و حتی رفتارهای مخاطبان هستند و اینجاست که مفهوم اقناع اهمیت پیدا می کند.
نظریه های اثرپژوهی رسانه ها
نویسنده با مرور بر نظریه های اثرپژوهی رسانه ها، چگونگی تأثیرگذاری تلویزیون بر افکار عمومی را تبیین می کند. از نظریه های قدرتمند رسانه در گذشته (مانند تز گلوله جادویی) تا رویکردهای مدرن تر که به نقش عوامل میانجی در فرایند تأثیرگذاری (مانند نظریه جریان دو مرحله ای، برجسته سازی، و تعیین دستور کار) اشاره دارند. درک این نظریه ها برای هر کسی که به دنبال مدیریت مؤثر رسانه یا تحلیل پیام های آن است، ضروری است. این بخش به خواننده نشان می دهد که تأثیر تلویزیون بر جامعه یکسان و خطی نیست، بلکه فرایندی پیچیده و چندوجهی است که نیازمند درک عمیق از روانشناسی مخاطب و دینامیک های اجتماعی است.
نقش های اجتماعی و ارتباطی تلویزیون
تلویزیون، در کنار کارکردهای اطلاع رسانی و سرگرمی، نقش های اجتماعی و ارتباطی مهمی در جامعه ایفا می کند. این نقش ها شامل جامعه پذیری، تولید معنا، یکپارچگی اجتماعی، و حتی نظارت بر محیط است. تلویزیون می تواند با ارائه تصویری از واقعیت، به افراد کمک کند تا جایگاه خود را در جامعه درک کنند و با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی آشنا شوند. از سوی دیگر، به عنوان یک ابزار ارتباطی، می تواند فضایی برای گفت وگو، تبادل نظر و حتی مشارکت عمومی ایجاد کند. اما تحقق این نقش ها نیازمند برنامه ریزی دقیق و حضور کارشناسان و نخبگان فکری است.
اقناع، هدف غایی مدیریت رسانه
اسعدی در این بخش، اقناع را به عنوان اصلی ترین هدف در مدیریت رسانه ای معرفی می کند. مدیریت تلویزیون در ایران و سایر کشورها، اغلب به دنبال متقاعدسازی مخاطبان برای پذیرش دیدگاه های خاص، تغییر نگرش ها، یا ترویج رفتارهای مطلوب است. اقناع، فرایندی است که در آن، یک پیام دهنده (در اینجا، تلویزیون) تلاش می کند تا با ارائه استدلال ها، اطلاعات و شواهد، باورها و نگرش های پیام گیرنده (مخاطب) را تحت تأثیر قرار دهد و به سمت هدف مشخصی هدایت کند. این فرایند پیچیده، نیازمند طراحی دقیق پیام، انتخاب کانال مناسب و درک کامل از ویژگی های مخاطب است.
«تلویزیون، فراتر از یک ابزار سرگرمی، قدرتمندترین نهاد معناساز در جامعه است که می تواند با بهره گیری هوشمندانه از نخبگان، مسیر اقناع عمومی را به سوی تعالی فرهنگی هموار سازد.»
عناصر و فرایند اقناع
در ادامه، نویسنده به تحلیل کنش ارتباطی هابرماس می پردازد که بر ارتباطات آزاد و منطقی تأکید دارد، و آن را با فرایند اقناع در رسانه ها مقایسه می کند. او عناصر کلیدی اقناع مانند متقاعدسازی، تغییر رفتار، و نقش اعتبار منبع در اقناع مخاطب را مورد بررسی قرار می دهد. اعتبار منبع، یکی از مهم ترین فاکتورها در پذیرش پیام است؛ اگر منبع پیام (مثلاً یک کارشناس حاضر در تلویزیون) دارای اعتبار، تخصص و اعتماد عمومی باشد، احتمال اقناع مخاطب به مراتب افزایش می یابد. در اینجاست که نقش نخبگان بیش از پیش پررنگ می شود، چرا که آن ها به طور طبیعی دارای اعتبار و تخصص هستند.
ارتباطات اقناعی و بهره گیری از نخبگان
نتیجه گیری این فصل بر چگونگی استفاده از نخبگان برای افزایش اعتبار و اثربخشی پیام های تلویزیونی تأکید دارد. ارتباطات اقناعی زمانی به اوج خود می رسند که پیام ها توسط افرادی معتبر، متخصص و قابل اعتماد ارائه شوند. نخبگان با دانش، تجربه و جایگاه اجتماعی خود، می توانند به عنوان رسولان اقناع عمل کنند و پیام های تلویزیون را به شکلی مؤثرتر به مخاطب منتقل سازند. حضور نخبگان در برنامه های تلویزیونی نه تنها کیفیت محتوا را بالا می برد، بلکه به اعتبار و مشروعیت رسانه نیز می افزاید و در نهایت به افزایش اعتماد عمومی و ارتقاء فرهنگ جامعه منجر می شود. خواننده در این قسمت به اهمیت استراتژیک حضور نخبگان در تلویزیون برای دستیابی به اهداف اقناعی پی می برد.
فصل چهارم: شکاف نخبگان و تلویزیون: یافته های میدانی و راهکارهای پیشنهادی
فصل چهارم و پایانی کتاب نخبگان و تلویزیون، حاصل تلاش نویسنده در حوزه پژوهش میدانی است. این بخش، به خواننده این امکان را می دهد که با نتایج عملی تحقیق آشنا شود و مدل ها و راهکارهای پیشنهادی اسعدی را برای پر کردن شکاف میان نخبگان و تلویزیون درک کند. این فصل، از حالت نظری خارج شده و با ارائه شواهد تجربی، به یک راهنمای عملی برای بهبود تعامل میان این دو نهاد حیاتی تبدیل می شود.
روش شناسی و یافته های تحقیق
اسعدی در این بخش، ابتدا به تشریح روش شناسی تحقیق خود می پردازد که عمدتاً بر پایه پژوهش های دلفی (Delphi Method) و نظرسنجی از نخبگان و مدیران رسانه استوار است. روش دلفی، به عنوان یک ابزار جمع آوری داده از خبرگان، امکان دستیابی به اجماع نظر در مورد موضوعات پیچیده را فراهم می آورد. این رویکرد علمی، به نویسنده اجازه می دهد تا دیدگاه های هر دو گروه (نخبگان و مدیران) را به دقت جمع آوری و تحلیل کند. یافته های این تحقیق، تصدیق کننده وجود شکاف عمیق میان این دو قشر است و به تبیین ابعاد مختلف این فاصله می پردازد. خواننده در این بخش، با رویکرد علمی نویسنده برای واکاوی مسئله آشنا می شود.
دیدگاه نخبگان درباره همکاری با تلویزیون
یکی از بخش های کلیدی این فصل، ارائه نتایج نظرسنجی از نخبگان درباره چگونگی و شرایط ارتباط آن ها با رسانه ملی است. این نظرسنجی، عوامل بازدارنده و تسهیل کننده حضور نخبگان در تلویزیون را آشکار می سازد. بسیاری از نخبگان، از عدم برنامه ریزی منظم، محدودیت های محتوایی، عدم درک متقابل از نیازها و ظرفیت ها، و حتی تفاوت در زمان بندی ها و رویکردهای برنامه سازی گلایه دارند. این نتایج به خواننده نشان می دهد که نخبگان تمایل به همکاری دارند، اما موانع ساختاری و فرهنگی، از مشارکت مؤثر آن ها جلوگیری می کند. این دیدگاه ها، نقطه آغازین برای طراحی راهکارهای عملی است.
دیدگاه مدیران درباره همکاری نخبگان
در کنار دیدگاه نخبگان، نتایج مربوط به موانع و فرصت های همکاری از نگاه مدیران تلویزیون نیز مطرح می شود. مدیران رسانه نیز چالش های خود را در جذب و به کارگیری نخبگان بیان می کنند؛ از جمله مسائل مربوط به بودجه، زمان بندی تولید، هماهنگی با سیاست های کلی سازمان، و گاهی عدم انعطاف پذیری در برنامه های نخبگان. اما در عین حال، به پتانسیل بالای این همکاری و لزوم بهره گیری از آن برای ارتقاء کیفیت برنامه ها اذعان دارند. تطبیق این دو دیدگاه، به خواننده تصویری جامع از ابعاد مسئله ارائه می دهد و نشان می دهد که راه حل در گرو درک متقابل و ایجاد بسترهای مناسب است.
مدل پیشنهادی برای ارتباط مستمر
با توجه به یافته های تحقیق، اسعدی مدل عملی خود را برای بهره گیری مؤثر از نخبگان در برنامه سازی تلویزیون ارائه می دهد. این مدل شامل چهار مؤلفه اصلی است: سیاست گذاری و برنامه ریزی استراتژیک، ایجاد سازوکارهای ارتباطی مؤثر، ظرفیت سازی و آموزش، و نظارت و ارزیابی مستمر. این مدل، با هدف ایجاد یک چرخه پایدار از تعامل میان نخبگان و رسانه طراحی شده است تا حضور آن ها از حالتی مقطعی و اتفاقی به یک فرایند مستمر و نظام مند تبدیل شود. خواننده با مطالعه این بخش، با یک الگوی عملی و قابل اجرا برای رفع این شکاف آشنا می شود.
مؤلفه اصلی مدل | هدف | اقدامات پیشنهادی |
---|---|---|
سیاست گذاری و برنامه ریزی استراتژیک | ایجاد نقشه راه بلندمدت برای همکاری | تعیین سهم نخبگان در برنامه ها، تعریف شاخص های ارزیابی |
ایجاد سازوکارهای ارتباطی مؤثر | تسهیل تعامل و تبادل نظر | تشکیل کارگروه های مشترک، ایجاد پلتفرم های ارتباطی |
ظرفیت سازی و آموزش | افزایش آمادگی دو طرف برای همکاری | برگزاری کارگاه های آموزشی برای مدیران و نخبگان |
نظارت و ارزیابی مستمر | بهبود فرایند و رفع نقاط ضعف | بازخوردگیری منظم، تحلیل اثرگذاری برنامه ها |
پیشنهادات عملی نویسنده
در نهایت، نویسنده راهکارهای کاربردی برای ارتقاء فرهنگ عمومی و جلوگیری از نفوذ فرهنگ بیگانه از طریق تعامل نخبگان و تلویزیون ارائه می دهد. این پیشنهادات شامل موارد زیر است:
- ایجاد بانک اطلاعاتی جامع از نخبگان: برای دسترسی آسان و هدفمند به تخصص های مختلف.
- توسعه برنامه های گفت وگومحور و تحلیلی: با حضور منظم نخبگان در حوزه های تخصصی خود.
- آموزش و توانمندسازی مدیران رسانه: در زمینه چگونگی تعامل با نخبگان و بهره گیری از ظرفیت های آن ها.
- تشکیل شوراهای مشورتی از نخبگان: برای سیاست گذاری و ارزیابی برنامه های تلویزیونی.
- تسهیل حضور نخبگان در پشت صحنه تولید: در کنار حضور جلوی دوربین.
این پیشنهادات، گامی مهم در جهت پر کردن شکاف موجود و تبدیل تلویزیون به یک رسانه ملی واقعی، با مشارکت فعال و مؤثر سرمایه های فکری جامعه است. این بخش، به خواننده این اطمینان را می دهد که راه حل های عملی برای این مسئله وجود دارد و اجرای آن ها می تواند به تحولی بنیادین در رسانه ملی منجر شود.
نتیجه گیری: چرا این کتاب مهم است؟
کتاب نخبگان و تلویزیون (نویسنده محمود اسعدی)، فراتر از یک تحلیل آکادمیک، فریادی دلسوزانه برای آینده فرهنگی جامعه ماست. این اثر، به خواننده این بینش را می دهد که چگونه فاصله گرفتن رسانه ملی از نخبگان جامعه می تواند به تضعیف هویت فرهنگی، کاهش عمق فکری برنامه ها و در نهایت، به سطحی نگری در افکار عمومی منجر شود. مهم ترین پیام کتاب این است که اگر تلویزیون به دنبال تعالی فرهنگ، خودباوری و نوآوری است، راهی جز بهره گیری نظام مند و مستمر از اندیشه ها و تخصص های نخبگان ندارد.
این کتاب با ارائه تعاریف دقیق از تلویزیون و نخبگان، تحلیل نظریه های اثرپژوهی رسانه و فرایند اقناع، و در نهایت، با طرح مدل ها و راهکارهای عملی مبتنی بر یافته های پژوهش میدانی، به یک منبع ارزشمند برای دانشجویان، مدیران رسانه، کارشناسان و تمامی علاقه مندان به مسائل فرهنگی و اجتماعی تبدیل می شود. خلاصه کتاب نخبگان و تلویزیون نشان می دهد که چگونه می توان با یک برنامه ریزی مدون، نه تنها شکاف موجود را پر کرد، بلکه تلویزیون را به بستری پویا برای تبادل اندیشه ها و ارتقاء سطح آگاهی عمومی تبدیل ساخت. خواننده پس از مطالعه این اثر، به این درک می رسد که لزوم رفع شکاف میان نخبگان و رسانه برای آینده فرهنگی جامعه، تنها یک ایده نیست، بلکه یک ضرورت استراتژیک است که می تواند مسیر پیشرفت و توسعه را هموار سازد.